شیوا :بابا اگه تو اخم بکنی آجی ( فاطمه ) برات عروسک نمیخره...برای من عروسک میخره !!!
^ چهارشنبه 4/11/91 12:48 صبح - آخرین تغییر : [خاطرات دکتر بالتازار] چهارشنبه 4/11/91 2:54 عصر
*صبا*، مهندس مکانیک، ... 7 فرد دیگر ... *دخترروستا*، 0098
خدا حفظش کنه - *صبا*
خدا حفظش کنه - صبا - مهندس مکانیک
شیوا :من بلدم آش درست کنم : حنا رو تو شیر میریزم !!!. - خاطرات دکتر بالتازار
یه کاغذ گرفت و چند لحظه همه شو پر کرد از نقاشی . به مادرش گفت : مامان درسامو ( درس هایم رو ) بخون . اینا درسامه . بخون . بگو :امام .این - این - امام میشه . این میشه 2 . این میشه کره !!! - خاطرات دکتر بالتازار
ماشاله دخترتون سال چندم دانشگاه اند - ..: *شیرازی*:.
درساشونم سخت - ..: *شیرازی*:.
سال سوم دانشگاه علمی تخیلی . - خاطرات دکتر بالتازار
شیوا : برا من بمیس( بنویس ) "شیوا - 2 - 1 " !!! - خاطرات دکتر بالتازار
آقای محترم به دختر خانوم بی حجاب گفت : چرا موهاتو گذاشتی بیرون و خودنمایی میکنی ؟! دختر گفت : میخوام شوهر واسم پیدا بشه یکی باید خوشش بیاد تا .... آقا گفت : " شوهری که با چند تا تار مو پیدا بشه شک نکن که با رژ لب یه نفر دیگه هم میره .... " مدرکشم : دادگاههای خانواده! - 2-حجاب
کتاب حیوانات رو ورق میزدیم باهم . به همه دست میزد . وقتی رسید به ماهی ها گفت : بابا من بدم میاد ماهیا دست بزنم . بوی بد میده !!! - خاطرات دکتر بالتازار